English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reversal of judgment U نقض حکم
reversal of judgment U فسخ رای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reversal U ابطال
reversal U فسخ
reversal U لغو
reversal U نقض رای در دادگاه عالی
reversal U نقض
reversal U برگشت
reversal U واژگون سازی واژگونی
reversal U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal U معکوس
image reversal U برگشت تصویر
image reversal U نقض تصویر
image reversal U واژگونی تصویر
magnetic reversal U عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
load reversal U دوره بارگذاری متناوب
reversal process U جریان معکوس
reversal shift U تغییر وارون
reversal temperature U دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversal film U فیلم معکوس
sex reversal U تغییر جنسیت
value judgment U داوری ارزشی
judgment by d. U حکم غیابی
judgment U قضاوت
judgment U دادنامه
d. judgment U حکم صریح یا روشن
d. of judgment U روز داوری
judgment U داوری دادرسی
judgment U فتوی
judgment U رای
judgment U حکم
judgment by defult U حکم غیابی
ex parte judgment U حکم غیابی
enforcement of a judgment U اجرای حکم
enforceable judgment U رای قطعی
absolute judgment U قضاوت مطلق
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
declaratory judgment U حکم اشعاری
judgment debt U محکوم به مالی
judgment by default U حکم غیابی
foreign judgment U حکم دادگاه خارجی
judgment on technicalities U حکم شکلی
object of judgment U محکوم به
pass a judgment U حکم دادن
pass a judgment U رای دادن
pocket judgment U سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pronouce a judgment U رای دادن
pronouce a judgment U حکم دادن
foreign judgment U رای دادگاه خارجی
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
judgment on procedural matters U حکم شکلی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com